منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور گفت:‌ در طول 34 سال گذشته از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مردم با آمدنشان به صحنه اهداف و نیات دشمن را ناکام گذاشتند.

آیت‌الله سیدهاشم حسینی‌بوشهری رئیس حوزه‌های علمیه و عضو مجلس خبرگان رهبری  با اشاره به یوم‌الله 22 بهمن‌ اظهارداشت: بی‌شک یکی از مسائلی که باعث ماندگاری انقلاب اسلامی است حضور مردم در صحنه انقلاب است.انقلاب

عضو مجلس خبرگان رهبری بر همین اساس به  گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره همواره مردم با آمدنشان به صحنه اهداف و نیات دشمن را ناکام گذاشتند.

وی تأکید کرد: امسال هم این انتظار می‌رود ملت ایران باتوجه به تهدیدها و تحریم‌ها دشمنان و اینکه بنا دارند بر ملت ایران فشار آورند، تا به دلیل خستگی و عدم تحمل مشکلات بین آنها و نظام اسلامی فاصله ایجاد کنند هوشمندتر از هر سال در صحنه راهپیمایی حضور یابند و برای همیشه توطئه دشمنان را خنثی کنند.

 

 

*دشمنان بدانند ملت ایران خستگی‌ناپذیر است

 

آیت‌الله‌ حسینی‌بوشهری با بیان اینکه حضور پرشور مردم در جشن پیروزی انقلابشان در دنیا بی‌نظیر است، یادآورشد: در کشورهای دیگر سالگرد پیروزی انقلاب‌هایشان طی جلسات تشریفاتی و رسمی برگزار می‌شود اما مردم ما زن و مرد و پیر و جوان در راهپیمایی شرکت کرده و حضورشان را به رخ دشمنان می‌کشانند.

امام‌جمعه موقت قم با تأکید بر اینکه امیدواریم امسال شاهد پرشورترین حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن در تاریخ انقلاب باشیم، اضافه‌کرد: دشمنان بدانند این ملت خستگی‌ناپذیر است و برای رسیدن به آرمان‌های اصلی‌اش گام‌ها را سریع‌تر برمی‌دارد.

عضو مجلس خبرگان رهبری در پایان خاطرنشان‌کرد: دشمنان نمی‌توانند امیدی به این ملت مقاوم و خستگی‌ناپذیر داشته باشند و این حضور مردم باعث خوشحالی دوستان انقلاب اسلامی خواهد شد. 

22بهمن ميزان سنجش عيار وفاداري مردم به نظام است

مسئول بسيج دانشگاه شاهد با بيان اينکه 22 بهمن ميزان سنجش عياروفاداري مردم به نظام است، گفت: ملت ايران روز 22 بهمن عملا ظن دشمنان پيرامون دلسرد شدن و کمرنگ شدن اميد مردم نسبت به نظام را به يأس بدل مي‌کنند. مردم

"سعيد گل‌صنم‌لو" مسئول بسيج دانشگاه شاهد  با اشاره به اهميت حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن گفت: بدخواهان داخلي و خارجي همواره 22 بهمن را  به عنوان نقطه عطف انقلاب اسلامي قلمداد کرده‌اند به همين دليل تمام چشم‌ها روز 22 بهمن به ايران اسلامي و حرکت مردم دوخته شده است.


وي افزود: 22 بهمن جشن ملي و تجديد بيعت ملت ايران با ارزش‌هاي انقلاب و اعلام انزجار از نظام طاغوت است.

مسئول بسيج دانشگاه شاهد با اشاره به جنجال رسانه‌اي غربي‌ها به منظور جلوگيري از حضور مردم در اين راهپيمايي،‌ اظهارداشت: دشمن حضور مردم در عرصه‌هاي سياسي کشور را نشان ويژه‌اي از مقبوليت و سنجش عيار وفاداري مردم نسبت به نظام مي‌داند.

گل‌صنم‌لو با بيان اينکه مردم همواره هوشيار و موقعيت‌شناس بوده‌اند، تصريح کرد: امسال نيز ملت ايران روز 22 بهمن عملا ظن دشمنان پيرامون دلسرد شدن و کمرنگ شدن اميد مردم نسبت به نظام را به يأس بدل مي‌کنند.

وي گفت: رهبر معظم انقلاب همواره از انتخابات به عنوان يک اصل و شاخص براي نظام ياد کرده‌اند و ترفندي که دشمن به کار بسته نيز همين است که مردم را از حضور در صحنه‌هاي سياسي کشور دلسرد نشان دهد و اظهار کند که رغبت مردم نسبت به نظام کم شده؛ لذا حضور مردم اهميت دارد هر چند مردم وفاداري خود را به ارزش‌هاي نظام بارها در عرصه عمل به اثبات رسانده‌اند.



امروزآغاز سي و پنجمين سالگرد انقلاب اسلامي است و 22 بهمن هر سال دو معناي روشن و بدون ابهام دارد؛ يكي اينكه يك سال به عمر نظام جمهوري اسلامي افزوده شده و ديگر آنكه به پيوست آن دشمني با نظام يك سال ديگر تداوم يافته است.مي
34 سال است كه دشمن تلاش مي كند تا سالگرد 22 بهمن 57 تكرار نشود و در همين راستا انواع و اقسام توطئه ها و دسيسه ها را به صحنه آورده تا «جمهوري اسلامي» نباشد و ادامه نيابد.
«ترور»، «كودتا»، «جنگ»، «تحريم»، «تهاجم فرهنگي و نبرد نرم»، «پروپاگانداي رسانه اي»، «صدور قطعنامه هاي به اصطلاح بين المللي»، «پرونده سازي» و طرح اتهامات متعدد عليه ايران اسلامي بخشي از تحركات و كارشكني هاي دشمن است تا صداي انقلاب اسلامي پژواك و بازتاب نداشته باشد.
34 سال است كه دشمن «جمهوري اسلامي» را برنمي تابد و نمي تواند نظام و حكومتي را تحمل كند كه بيرون از بستر نظام سلطه و بطور مستقل بر مبناي دكترين «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» عينيت يافته و با قوت به حيات خود ادامه مي دهد.
يك روز قطع روابط سياسي با ايران (فروردين 59) در دستور كار قرار مي گيرد، روز ديگر تجاوز نظامي به خاك ايران (ارديبهشت 59) عملياتي مي شود، جنگ 8 ساله و فرسايشي را به ايران تحميل مي كنند، به موازات همه اين سناريوها، پروژه تحريم هاي اقتصادي را به صحنه مي آورند تا به اهداف شوم خودشان برسند آنچنان كه يكي از مهره هاي نظام سلطه نقشه راه دشمن را در همان اوايل پيروزي انقلاب اسلامي علني مي كند. «واين برگر» «وزير جنگ آمريكا در دولت ريگان عجز آلود از به اصطلاح مهار انقلاب اسلامي مي گويد؛ «بايد ريشه انقلاب اسلامي و ملت ايران را خشكاند»!
اكنون سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه چرا دشمن در مواجهه با ايران اسلامي در 34 سال گذشته طرفي نبسته است؟ مگر نه اينكه دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي هر چه در چنته داشتند عليه ايران بكار گرفتند، پس چرا كارگر نيفتاده است؟
اگر مجموع گزينه هاي دشمن عليه ايران در حوزه هاي سياسي، اقتصادي، ديپلماسي، فرهنگي و نظامي بر ضد كشور ديگري بكار گرفته مي شد بي ترديد از پا درمي آمد.
چه رمز و رازي است كه جبهه استكبار با تمام امكانات و پتانسيل، ايران اسلامي را نشانه مي رود ولي ناكام مي ماند؟
چرا به تعبير انديشكده بروكينگز، آمريكا- دشمن شماره يك جمهوري اسلامي- در مواجهه با ايران آنجا كه بايد كم آورده است؛ «ايجاد تغييرات اساسي در رفتار ايران»؟
ناكامي بزرگ دشمنان و بخصوص آمريكا با آن دبدبه و كبكبه آنچنان تو ذوق مي زند كه حتي صداي رسانه ها و تحليلگران غربي را نيز درآورده است.
از باب نمونه و از ميان حجم پرشمار و انبوه كدها و نمونه هاي مستند درباره ناكامي دشمنان ايران مي توان به گزارش نشريه آمريكايي «فوربس» اشاره كرد كه در روياي براندازي جمهوري اسلامي مي نويسد؛ «چه مي شد اگر رژيم [جمهوري اسلامي] در ايران تغيير پيدا مي كرد، تصورش را بكنيد اين تغيير چه تحولاتي را براي ما آمريكايي ها در دنيا به وجود مي آورد و...» و اذعان مي كند كه ايران مانع دستيابي اهداف آمريكا در منطقه است تا جايي كه با وجود تلفات و هزينه هاي سنگين واشنگتن، اين جمهوري اسلامي است كه نفوذ اصلي را در حد فاصل درياي مديترانه و كوه هاي هندوكش دارد.
اما براي اين كه به پاسخ سؤال هاي پيش گفته نزديك بشويم بايد اين واقعيت غيرقابل انكار را لحاظ كرد كه دشمن با همه توانمندي مالي، نظامي و تكنولوژيك- بخوانيد فيزيكي- از شناخت همه جانبه جمهوري اسلامي و ماهيت ايدئولوژيك آن عاجز است و به عبارت ديگر مشكل متافيزيكي است. براي همين است كه داني ياتوم رئيس پيشين سرويس جاسوسي رژيم صهيونيستي- موساد- در مصاحبه اي درباره ايران مي گويد كه اين كشور برخوردار از يك خط تلفني مستقيم با خدا به علاوه موشك هايي با برد بلند است.
اين اظهارنظر، مشكل دشمن در تحليل جمهوري اسلامي را مي رساند يعني كلياتي را درك مي كند اما نمي تواند به تحليل درست و عميقي درباره ايران برسد.
«فارين پاليسي»- foreign policy- شفاف تر و صريح تر اين واقعيت را اذعان مي كند و مي نويسد؛ «مشكل اينجاست كه ما نمي توانيم ايران را تحليل كنيم.»
در همين خط باز بايد به مصاحبه جرج سوروس- پدر انقلاب هاي مخملي- در سي ان ان درباره ايران آدرس داد.
او اواخر سال 89 و پس از ناكامي بزرگ در تحقق فتنه سال 88، وقتي مورد سؤال قرار مي گيرد كه چرا برنامه ها و طراحي هاي شما پيرامون ايران به نتيجه نرسيد فقط به اين جمله پرمعنا بسنده مي كند؛ «حاضرم شرط ببندم كه تا سال ديگر رژيم ايران سقوط خواهد كرد»!
بنابراين دشمن دچار يك استيصال استراتژيك است و نمي داند كه در مواجهه با ايران چگونه برخورد كند و بعد درباره ناكامي اين مواجهه چه بگويد و گويا بهترين راه را در «شرط بندي» دانسته كه بالطبع توخالي بودن آن پس از مدت زماني آشكار مي شود.
شواهد و قرائن به وضوح نشان مي دهد 34 سال دشمني با جمهوري اسلامي همراه با «اشتباه در محاسبات» بوده و از همين روي است كه توطئه ها، سناريوها و تحركات دشمن بر ضد ايران به بار ننشسته است.
به عبارت روشن تر هرچند نظام سلطه «سياست مهار»- containment policy- عليه ايران اسلامي را در دستور كار داشته ولي چون با «اشتباه در محاسبات» پيوندي درهم تنيده داشته است برآوردها و ارزيابي هاي پيش بيني شده آنها هيچگاه به وقوع نپيوسته است.
اما اين «اشتباه در محاسبات» در چند محور و زاويه قابل اعتناست؛
1- يكي از اشتباهات راهبردي دشمن در مواجهه با ايران اسلامي، بي خبري از نصرت الهي است. اين وعده راستين خداوند است كه؛ «ان تنصروالله ينصركم» و اين قاعده قرآني بارها در نظامي كه برخاسته از اسلام ناب و آموزه هاي قرآني است نمود داشته است.
واقعه طبس در ارديبهشت سال 59 يكي از نمونه هاي بارز آن است.
آمريكايي ها در تجاوز به خاك ايران براي آزادي گروگان ها همه چيز را پيش بيني كرده بودند بجز طوفان و شن هاي طبس را كه طومار عمليات «پنجه عقاب» را در هم پيچيد.
در تمامي 34 سال گذشته، تاريخ شهادت مي دهد كه مدد و ياري الهي، دشمنان جمهوري اسلامي را زمين گير كرده است.
2- يكي ديگر از اشتباهات دشمن در مواجهه با ايران، «مردم» بوده اند. «اشتباه در محاسبات» دشمن آنجاست كه فكر مي كند مي تواند با اهرم فشارها و تحريم ها، مردم را از نظام جمهوري اسلامي جدا كند اما ملت بزرگ ايران به گواهي تمام بزنگاه هاي حساس و پرخطر ثابت كرده اند كه پاي نظام جمهوري اسلامي ايستاده اند.
يكي از اين بزنگاه ها، ميدان انتخابات است كه در بيش از 30 انتخابات مردم حضوري حداكثري داشته اند و علي رغم تمام سم پاشي هاي دشمن و پروپاگانداي رسانه اي به ميدان آمدند و حماسه اي ماندگار خلق كردند.
براي همين است كه پس از آخرين انتخابات انجام شده در ايران -انتخابات مجلس نهم- رويترز اعتراف مي كند كه پيروز اين انتخابات «مردم ايران» بودند.
فردا- 22بهمن 91- نيز علي رغم آنكه اين روزها رسانه هاي دشمن با هياهو خط اختلاف و نا اميدي را پمپاژ مي كنند اما به تعبير رهبر انقلاب -در جمع مسئولان نيروي هوايي ارتش- مردم كوبنده به ميدان مي آيند و جواب دشمن را قاطعانه خواهند داد.
3- از ديگر محورهاي «اشتباه در محاسبات» دشمن، شناخت ناقص آنها از رهبري و ولايت فقيه در ايران است.
آنها مي پندارند مي توانند محاسبات رهبر ايران را بر مبناي سناريوهاي سياسي تغيير بدهند و درك عميقي ندارند كه در جمهوري اسلامي، رهبر به عنوان ولي فقيه بر مبناي اصول تصميم مي گيرد.
مشكل ديگر آنها اين است كه رهبري در ايران پيش از همه نقشه راه دشمن را براي آحاد مردم تشريح مي كند و بازي دشمن را ناكام مي گذارد.
به تعبير موسسه آمريكايي رند -RAND- رهبر ايران به عنوان مديري مدبر و مقتدر حرف آخر را مي زند.
4-يكي ديگر از نشانه هاي روشن در اشتباه محاسبات از سوي دشمن پيرامون ايران نتيجه معكوس خروجي ها است.
به عنوان نمونه مي توان به ميزگرد «سي ان ان» در برنامه «جي پي اس» با اجراي فريد زكريا اشاره كرد كه سال گذشته در آن مطرح شد يكي از علت هاي قدرت گرفتن ايران در منطقه، سياست هاي آمريكاست.
5-و بالاخره بايد گفت؛ «ماهيت الهي انقلاب و اشتباه در محاسبات» دشمن است كه نه تنها جمهوري اسلامي به تعبير آنها مهار نشده است بلكه امروز مدل و الگوي كشورها در بستر بيداري اسلامي است. الگويي كه قادر است ريشه تجاوزات، جنايات، ظلم ها و زياده خواهي هاي نظام سلطه را بر كند و تئوري «پايان تاريخ» بر مبناي گفتمان ليبرالي را بخشكاند.
با انقلاب اسلامي پيچ تاريخي دنيا تغيير جهت داده است و فردا بار ديگر صداي پرطنين ملت ايران اين واقعيت را عيان و نمايان مي كند.
حسام الدين برومند

 

۲۲  بهمن سرآغاز حکومت الله بر جهان است

 

 

 

 

 

حضرت امام خمینی‌(ره) سال ۱۳۶۱ در پیامی به مناسبت یوم‌الله ۲۲ بهمن فرمودند: بیست و دو بهمن سرآغاز پیروزی ملت ایران بر مستکبران و غارتگران و سرآغاز حکومت الله بر جهان استبهمن

فراپرس: حضرت امام خمینی (ره)20 بهمن سال 1361 در پیامی به مناسبت یوم‌الله 22 بهمن فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم بیست و دو بهمن سرآغاز پیروزی ملت ایران بر مستکبران و غارتگران، 22 بهمن سرآغاز برچیده شدن دستگاه ستمگری طاغوتیان، و 22 بهمن سرآغاز حکومت الله بر جهان، 22 بهمن سرآغاز برافراشته شدن پرچم عدالت اسلامی و بیداری مستضعفان، بر کشور و ملت بزرگ ایران و بر جمیع مسلمانان و مستضعفان و محرومان مبارک باد.

 

روح الله الموسوی الخمینی

صحیفه امام خمینی «جلد 17» صفحات




برچسب ها : سي و پنجمين سالگرد انقلاب اسلامي,

فریدون یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. او پادشاه پیشدادی بود که بر پایه شاهنامه فردوسی پسر آبتین و از تبار جمشید بود و با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد. سپس خود پادشاه جهان گشت.

ادامه در ادامه ی مطلب

 





برچسب ها : فریدون,

-  هر چیزی را نفهمیده انکار کردن، رویه ی دیگر همان تعصبی است که در عوام‌ سراغ داریم که خیلی چیزها را نفهمیده، باور دارند.

 

- هیچ‌گاه تنهایی و کتاب و قلم، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا، کسی از من نخواهد گرفت. دیگر چه می‌خواهم؟ آزادی چهارمین بود، که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.

 

- امروز حتی به معلم کودکستان، به مادر یک بچه ی سه چهار ساله می‌گویند به بچه فتوی مده! امر و نهی مکن، تشریح کن، استدلال کن، آگاه کن، بگذار سوال کند، انتقاد کند، علت هر امر یا نهی را خود درک کند، مگو که چون من پدرت هستم، مادرت هستم، معلم‌ات هستم، بزرگ ‌ترت هستم می‌گویم، بشنو، عمل کن، فضولی موقوف!

 

- تکرار و تقلید و ترجمه؛ از این سه تای منفور همیشه بیزارم.

 

- اسلام منطقی تر و جدی تر از آن است که به آن چه در زندگی بی ثمر است و بر روی اذهان بی اثر، در آخرت پاداش دهد، و عملی که نه برای خلق خدمتی باشد و نه برای خود اصلاحی، ثواب داشته باشد.

 

- اگر تنهاترین تنها شوم، باز خدا هست، او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین‌ها بی ثمر است.اگر تمامی گرگ ها هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد، تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی. ای پناه ابدی! تو می‌توانی جانشین همه بی پناهی‌ها شوی.

 

- مرگی که ضرری برای هیچ کس نداشته باشد، بی ارزش ترین مرگ هاست.

 

- چه گران ‌بهایند انسان هایی كه بزرگواری ‌ها و عظمت‌های خوب و دوست داشتنی و زیبایی‌هایی لطیف و قیمتی انسانی را دارند و خود از آن آگاه نیستند. این از آن مقوله نفهمیدن‌هایی است كه به روح، ارجمندی متعالی و عزیزی می ‌بخشد.

 

- با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

 

- وقتی در صحنه‌ی حق و باطل نیستی

  هر کجا خواهی باش

  چه به نماز ایستاده باشی

  چه به شراب نشسته باشی

  هر دو یکی است.

 

- برای كوبیدن یک حقیقت، خوب با آن حمله مكن، بد از آن دفاع كن.

 

- من در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن، سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن، حق کسانی که نمی‌دوند.

 

- او (امام علی) حاكمی بود كه بر پهنه‌های بزرگی در آفريقا حكم می‌راند، اما زندان سياسی نداشت. حتی يک زندانی سياسی و قتل سياسی. و طلحه و زبير قدرت‌مندترين شخصیت‌های بانفوذ و خطرناكی كه در رژيم او توطئه كرده بودند هنگامی كه آمدند و بر خروج از قلمرو حكومت‌اش اجازه خواستند و می‌دانست كه به يك توطئه‌ی خطرناک می‌روند، اما اجازه داد. زيرا نمی‌خواست اين سنت را برای قداره‌ بندان و قلدران به جای گذارد كه به خاطر سياست، آزادی انسان را پامال كنند.

 

-  در زندگی طوری باش که: آنان‌که خدا را نمی‌شناسند، تو را که می‌شناسند، خدا را بشناسند.

 

- مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

 

- من رقص دختران هندو را بيش‌تر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آن ها از روی عشق و علاقه می‌رقصند، ولی پدر و مادرم از روی عادت و ترس نماز می‌خوانند.

 

- امام حسین، بزرگترین شکست خورده ی پیروز تاریخ بشر است.

 

- روشنفکر، پیامبر زمان خویش است. کار روشنفکر ادامه ی کار ابراهیم، زرتشت، موسی، عیسی، محمد، علی و حسین است.

 

- می خواهم  بگویم:

فقر، همه جا سر می كشد

فقر، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست

فقر، چیزی را  " نداشتن " است ولی  آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......

فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی می نشیند ......

فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد می كند ......

فقر، كتیبه ی سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود .....

فقر، همه جا سر می كشد ........

فقر ، شب را " بی غذا "  سر كردن نیست

فقر ، روز را  " بی اندیشه " سر كردن است

 

 

-  قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم می پرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است .

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق می كند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌ یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده ،‌ یكی ذوق می كند كه ترا با طلا نوشته ، ‌یكی به خود می بالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می ‏نشینند. اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

 

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ، ‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری. ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند،‌ حفظ كنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند خوشابه حال هركسي كه دلش رحلي است براي تو. آنان كه وقتي تو را مي خوانند چنان حظ ميكنند گويي كه قرآن همين الآن بر ايشان نازل شده است.

 

آن چه ما با قرآن كرده ايم تنها بخشي از اسلام است كه به صليب جهالت كشيديم .

 



کجاست مولانا؛ آن بزرگ مرد خوابیده در قونیه تا که چراغی برای گشتن و پیدا کردن آن داشته هامان را از او دریوزگی کنیم...

کجاست سعدی؛ آن بزرگ مرد برخاسته از خاک و دیار پارس، تا سخندانی و سخنوری را در مکتبش بازستانیم...

کجاست حافظ؛ آن بزرگ مرد سرمست می و شراب خدایی، تا پیمانه ای از شراب عشقش را نوش کنیم...

کجاست پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری؛ تا همچون او مناجات و نیایش را برسر کوی یار فریاد کنیم...

کجاست خیام، آن مرد نیشابوری؛ تا که راستی و صداقت را از او بخواهیم...

کجاست... کجاست... کجاست... آن ستارگان علم و دانش و ادبیات و...

هان! ای انسان امروزی و مدرن؛ منِ ما و منیت ما دشمن خانگی ما شده است!!!

اینجاست که پیکره ایرانمان از کردارهایمان زخم برداشته است...

بیاییم کاری کنیم...



 

ایران؛ این سرزمین مادری، این کهن پیرِ فرزانه، از هزاره های پیشین تا اکنونمان، رخدادهای تلخ و شیرینی را در خاک وجودی خویش از شکست ها و پیروزی های پوران و فرزندان خویش با ذره ذره وجودش چشیده تا که همچون پولادی آبدیده و استوار، ریشه در ژرفای تاریخ داشته باشد.

 

در این میان بسیاری از پوران نیک سرشت و ایران دوست در برابر بیداد و ستم های داخلی و خارجی، فریادهای آزادی و آزادگی را به شکل های گوناگون از ترانه و سرود و موسیقی گرفته تا هر ابزاری دیگر برای مبارزه و نشان دادن اعتراض و مقاومت از خود نمایان ساخته تا بدین شکل مرهمی بر زخم های وارد شده بر پیکره این مادر پیرِ فرزانه خود باشد.

 

" دکتر حیدر رقابی  " (هاله)  یکی از هزاران پور و فرزند ایران دوست و ملی گرای این سرزمین است که وجودش را شید و نور عشق به آزادگی مام میهن در بر گرفت تا نوک خامه اندیشه هایش را در دوات و جوهر جان زده و بدین گونه، هاله وار و به سهم خود شکلی نو در اندازد.

 

24 آذرماه 1310 خورشیدی، زادروز خالق و آفریننده ترانه ماندگار " مرا ببوس " با آهنگسازی " مجید وفادار " و سرپنجه های افسونگر ویولن " پرویز یاحقی " و پیانوی " همایون شهردار " و سدای جاودانه " حسن گل نراقی " است که سبب جاودانگی این ترانه برای این سرزمین شد.

 

پدر حیدر رقابی با یکی از ملی گرایان هوادار دکتر مصدق به نام محمد حسن شمشیری (مشهور به حسن کبابی ) باجناق و مادرش نیز با مادر " بیژن ترقی " شاعر و ترانه سرای مشهور دختر عمو بودند.

 

«بیژن ترقی» دربارهٔ  «حیدر رقابی» میگوید:

 

"رقابی طبعی حماسی و مبارزه‌ جو داشت و خیلی زود در ردیف طرفداران «دکتر مصدق» و «جبهه ملی» درآمده، پیوسته در کنار سیاسیون، استعداد شاعری را به کار منظومه‌های وطنی و حماسی گرفته، با شور و هیجان در میتینگ‌ها با صدایی رسا و کلماتی آتشین اشعار خود را از پشت بلندگوها به گوش هم‌رزمان خود می‌رساند."

 

سرایش ترانه " مرا ببوس " و جاودانگی آن را باید وامدار و مرهون عشق " حیدر رقابی " به دختری دانست که هیچ گاه دست زمان دست های آن دو را در دست یکدیگر نگذاشت.

 

حیدر رقابی می گوید :

 

( "  با او در یکی از روزهای پرگیر و دار جنبش ملی آشنا شدم و هم در شعر و هنر و هم در سیاست او را هم آهنگ زندگی خود یافتم. سرنوشتِ دوستی ما با سرنوشت نهضت ملی ایران پس از کودتای مرداد 32  هم آهنگ شده بود...

 

با او پیمان زندگی بسته بودم و می خواستم با پایان یافتن دوره دانشکده حقوق، این عروس آرزوهایم را عروس خانه خود کنم و گل هایی را که پنهانی در لای روزنامه ها به دست او می سپردم دیگر آشکارا هدیه اش کنم... 

 

دو بیت اول ترانه " مرا ببوس " شب پیش از ماجرای 16 آذرماه 32 همراه با آهنگش در خیابان انقلاب تهران بر ذهنم جاری شد... آن شب آخرین شبی بود که او را دیدم و دیگر ندیدمش تا بگویم برایش ترانه " مرا ببوس " را ساخته ام..." )

 

سرانجام این ملی گرا و ترانه سرای راه مردم در 19 آذرماه 1366 خورشیدی در اثر گرفتار شدن به بیماری سرطان سفرش را بسوی ابدیت پیش گرفت.

 

مجله روشنفکر در سال 1336 درباره این ترانه این گونه می نویسد:

 

" ... مرا ببوس؛ بر روی بال های معجزه آسای محبت مردم سوار می شود و قلب آسمان را می شکافد و بالا می رود و عقابی می شود که بر همه مسلط است  و هیچ کس را قدرت در هم شکستن آن نیست. "

 

... و او نیز فرهادی دیگر بود که به  شورشیرینش آوایی جگرسوز سر داد تا برای همیشه ترانه ای ماندگار باشد ...

یاد و نامش همواره زنده و جاوید باد.

  • مرا ببوس، مرا ببوس
  • برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار، که می‌روم به سوی سرنوشت
  • بهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت
  • در میان توفان هم‌پیمان با قایقران‌ها
  • گذشته از جان باید بگذشت از توفان‌ها
  • به نیمه شب‌ها دارم با یارم پیمان‌ها
  • که بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌ها
  • شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
  • نگرتو ای گل من، سرشک غم به دامن، برای من میفکن
  • دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من
  • دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک
  • امشب من
  • ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،
  • میان پرنیان غنوده بود.
  • در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.
  • بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
  • به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
  • به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی
  • روشن تر دارم… ها
  • مراببوس
  • این بوسه وداع
  • بوی خون می دهد

 




برچسب ها : دکتر حیدر رقابی,

موضوع :
دکتر حیدر رقبایی ,  , 

 

 اميرهمايون خرم

 

 

هر چبیره و جامعه در راستای پویایی خود دربخش های گوناگون، استعدادهایی را همواره آشكار و نمايان ساخته که برخاسته از  نور عشق و استعداد نهفته در سرشت و نهاد بشر بوده و با پرورش دادن ها آشکار گشته تا به نوبه خود پیشرفت و بالندگی و در پي آن سرافرازی و افتخار را در زمانه خود برای آیندگان به یادگار گذارند...

 

یکی از بخش های اثرگذار که با روح و احساس آدمی گره خورده  و احساسات را به گونه ای زیبا بر می انگیزد و آوایش گوش ها را می نوازد،

 

هنرنگریستنی موسیقی است... هنری که برخاسته از نگرش یک ملت به پیرامون و فراپیرامون خود است... هنری که برخاسته از دردها و شادی های یک ملت در زمانه خویش است...

 

 

 

دراین میان هنرمندان بسیاری ذخمه عشق بر تارهای جان زدند تا از دل بخواهند آنجا که زبان یارای گفتن نداشت و از سازهایشان بخواهند تا غم و شادی هایشان را برایشان ساری و جاری سازد...

 

 

 

در این راستا یکی از برجستگان موسیقی و از هنرمندان شهیر و نامدار ایران زمین که آرشه وجودش برسیم های قلبش طنین انداز شد و آوای سازش تارهای جان را به لرزه افکند در آسمان پرستاره هنری این سرزمین خوش درخشید تا به همایونی وجودش امیر دلهای خرم گردد...

 

 

 

شادروان استاد" امیرهمایون خرم " موسیقیدان و آهنگساز سرشناس و نوازنده چیره دست ویولن و از هنرآموختگان مكتب استاد ابولحسن صبا با شوری در سر و نوری در دل اوج آسمان را هماره می نگریست تا پری جانش را که همواره به دنبالش بود بیابد و خود را در چشمه نورش در پیک سحری غرق کند...

 

 

 

او می خواست خاطرات عمر رفته را در ديدگانش بنشاند و با شوري كه هماره در سر داشت آوایی دلنشين برای دل های خسته گردد.

 

 

 

استاد " اميرهمايون خرم " در زمان زندگي پربارش آثار و يادبودهاي بسياري را كه برخاسته از قلبي آكنده از عشق بود براي دوستدارانش به  يادگار نهاد كه هر يك از آنها با خاطراتمان پيوند خورده است.

 

 

 

 سرانجام در شامگاه 28 دي ماه 1391 پرنده جانش كه ديگر ياراي ماندن در جسمش را نداشت ؛ ساغر عشق جسماني را شكست تا به سوي ساقي عشق مينوي پر پرواز بگشايد...

 

 

 

يادش هماره در ژرفاي  قلب و انديشه  دوستدارانش جاويد و ماندگار است.

 

 




برچسب ها : امیر همایون خرم, موسیقیدان, ,

موضوع :
امیر همایون خرم ,  , 

پس از برکنار کردن برادر بر تخت نشست (459م). در زمان او ایران درگیر قحطی و خشکسالی شدیدی شد ولی با درایت فیروز امور مملکت به خوبی کنترل می شد. فیروز در مالیات ها تخفیف داد، آذوقه و غلات به کشور وارد کرد و نیز به ثروتمندان توصیه کرد که به یاری مردم فقیر و گرسنه بشتابند. عید آب ریزَگان نیز یادگار این دوران است و به دلیل باران های فراوان پس از خشک سالی انجام می شد. در زمان فیروز جنگی بین ایران و روم در نگرفت زیرا ایران درگیر هیاطله و روم نیز درگیر هون ها بود. همچنین آرّانی ها (آلبانیایی ها) که با استفاده از اختلافات بین هرمز و فیروز از کنترل ایران خارج شده بودند دوباره مطیع شدند (البته این قوم آریان های ایرانی بودند که بین رود کورا و دریای مازندران و دربند و ارس زندگی می کردند و منظور آلبانیایی های بالکان نیستند).

جنگ با هیاطله: فیروز پس از آرام کردن اوضاع داخلی و عبور از قحطی راهی ایالات شمال شرقی شد ولی نتوانست بر هیاطله پیروز شود. طبق روایات پادشاه هیاطله که او را آخ شُنواز نامیده اند پیشنهاد صلح داد به شرطی که فیروز دختر خود را به او بدهد. فیروز نیز این پیشنهاد را پذیرفت ولی به جای دختر خود یکی از کنیزان را نزد آخ شنواز فرستاد. به زودی آخ شنواز متوجه این فریب شد و در پی انتقام گیری از فیروز برآمد. به همین دلیل از فیروز درخواست کرد تا برای آموزش جنگی قوای هیاطله عده ای از صاحب منصبان نظامی ایران را نزد او بفرستد. در جواب این درخواست فیروز حدود سیصد نفر از صاحب منصبان و متخصصان جنگی خود را به هیاطله فرستاد ولی آخ شنواز اکثر آنها را به قتل رساند و تعدادی را نیز مجروح و معلول کرد و نزد فیروز پس فرستاد و پیغام داد که این جواب حیله ی او بوده است. بدین ترتیب جنگ دوم آغاز شد و فیروز این بار از سمت گرگان حمله برد ولی گرفتار شد. در این مورد طبری ماجرای زیر را نقل می کند:

«خاقان هیاطله با حیله ای فیروز را به دره ای کشاند که هیچ راه خروجی نداشت و همین که از گرفتاری سپاهیان فیروز در آنجا مطمئن شد ورودی دره را به تصرف خود درآورد. فیروز که شکست را خود را قطعی می دید به خان هیاطله پیشنهاد صلح دائمی داد و آخ شنواز نیز قبول کرد به شرط آنکه فیروز در پیشگاه او به خاک بیفتد. این امر بسیار برای فیروز سنگین بود ولی چون چاره ی دیگری نداشت پذیرفت. در قبول این شرایط موبدی به او بسیار دلداری داد و گفت که این کار شاهنشاه به معنی پرستش آفتاب است. ولی کار به اینجا ختم نشد و فیروز نتوانست رفتارهای تحقیرآمیز آخ شنواز را تحمل کند و تصمیم گرفت از این دام بگریزد ولی چون در عهدنامه سوگند یاد کرده بود که از ستون تعیین شده به عنوان مرز نگذرد، تصمیم گرفت آن ستون را کنده و پیشاپیش سپاه حرکت دهد تا بدین ترتیب سوگندش را نیز نشکسته باشد. بدین ترتیب فیروز با سپاهیان بسیار و 500 فیل راهی بلخ شد ولی هیاطله به مقابله با او شتافتند. آنها سپاهیان فیروز را از عواقب شکستن سوگند ترساندند و بدین ترتیب نیمی از سپاهیان فیروز بازگشتند و فیروز با باقی سپاهیانش جنگید ولی در خندقی که بر سر راه آنها کنده شده بود فرو رفتند و همگی کشته شدند.(483م)»

به نظر می رسد این واقعه بیشتر شبیه به یک داستان متناقض است. اگر فیروز در دره گیر افتاده بود، چگونه توانست 500 فیل تهیه کند و اگر فیل ها را از قبل داشت پس چگونه آخ شنواز هنگام انعقاد قرارداد صلح آنها را از فیروز نگرفت؟ تناقض دیگر این است که اگر دره راه خروج نداشت و ورودی نیز در اشغال هیاطله بود، فیروز چگونه توانست به سمت بلخ حرکت کند؟ علاوه بر این موارد به نظر می رسد موضوع ستون نیز بیشتر یک افسانه باشد. اصل قضیه باید اینگونه باشد که فیروز پس از شکست در جنگ قصد عقب نشینی داشت ولی در بیابان آخال امروزی راه را گم کرد. به زودی سپاه هیاطله به آنها رسیدند و طی جنگی که در این بیابان رخ داد فیروز به همراه سپاهیان خود کشته شد. قضیه ی کنیزک نیز به نظر درست نمی باشد و این داستان از این جهت نقل شده که ازدواج دختر شاهنشاه ایران با خان وحشی هیاطله برای ایرانیان بسیار ننگین بوده است.

فیروز در گرگان از دریای خزر در امتداد شمالی رود گرگان دیواری را برای جلوگیری از حملات هیاطله احداث کرد که امروزه بقایای آن با نام «سد اسکندر» معروف است.

در زمان فیروز ارمنستان شورید و فردی به نام ساهاک به پادشاهی آنجا رسید. دلیل این شورش نیز تعصبات مذهبی مأموران ایرانی و اقدامات ضد مسیحی آنها بود. چندی بعد گرجی ها نیز به ارامنه پیوستند. در غیاب فیروز که در مرزهای شرقی به سر می برد زرمهر سردار ایرانی به خرج خود سپاهی جمع آوری کرد و راهی ارمنستان شد. در این جنگ زرمهر پیروز شد و ساهاک به قتل رسید. شورش ها نیز موقتا خوابید ولی اوضاع ارمنستان بسیار نامطمئن باقی ماند.





برچسب ها : فیروز اول,

موضوع :
فیروز اول ,  , 

مقدمه: همان‌گونه که در مورد بسیاری دیگر از عوارض جغرافیایی جهان رایج است برای این دریا نیز نام‌های متفاوتی در زمان‌های گوناگون استفاده شده ‌است. در زمان قدیم، این دریا را به نام اقوامی که در ساحل آن زندگی می‌کردند می نامیدند. مثلاً تبرستانی‌ها، گرگانی‌ها، کاسپین‌ها و هیرکانی‌ها در قدیم در کنار این دریا بوده‌اند. به همین دلیل، اسم این دریا به نام‌هایی مانند هیرکانی‌ها، تبرستان یا دریای تپوران و کاسپین شناخته می‌شده‌ که کاسپین در زمان حال نیز همچنان کاربرد دارد. از طرفی در معاهدات موجود بین ایران و شوروی و همچنین در قراردادهای بین‌المللی دو کشور نیز همواره از دو نام خزر و کاسپین استفاده شده ‌است....

 

 

 




برچسب ها : دریای خزر یا مازندران؟,

در اين بخش برآنم چامه اي نگريستني از انديشه هاي اختر فروزان چرخ ادب ايران زمين  " شادروان بانو رخشنده (پروين) اعتصامي " را كه در كنار جستارها و موضوع هاي اجتماعي، خود را " دخت ايران زمين " و عاشق مام ميهن مي دانست تا آنجا كه شريان خون آزادي و آزادگي در رگ هايش ساري و جاري بود و بدين گونه تلاش نمود نام خود را در يكي از برگ هاي زرين اين سرزمين نگارش نمايد؛ به شما دوستان ارجمند و ميهن دوست پيشكش نمايم.

 

که من پروین؛ فروغ شهر ایرانم

نه پوراندخت - نه آذر دخت - نه آتوسا - نه پانته آ

بلکه آرتمیس سپهسالار ایران در نبرد پارس و یونانم

مرا گر در مقام همسری بینی نه یک همخواب و همبستر

که یک همراه و یک یار وفادارم

نه یک برده - مکن اینگونه پندارم

که جوشد خون آزادی به شریانم

بدون زن کجا میداشت تاریخ تو ؟

آرش با کمانش ؟

کاوه آهنگر با گرز و سندانش ؟

بدون زن کجا میداشتی آن شاعر طوسی ؟

نگهبان زبان پارسی ؟

استاد فردوسی ؟

مرا گر در مقام مادری بینی

"مگو با من که هست فرشی از بهشت زیر پایم"

نگاهم کن که زیر پای من دنیا به جریان است

ز نور عشق من رخشنده کیهان است

که با دستان من گردون به جریان است

که جای پای من بر چهره سرخ و سپید و سبز ایران است

برو ای مرد دگر مبر آسان به لب نامم

که من آزاده زن - فرزند ایرانم




برچسب ها : دخت ایران زمین,

موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران ,  , 

مورخین شرقی انوشیروان را بزرگ ترین پادشاه ایران دانسته اند ولی امروزه با اسنادی که از ایران باستان به دست آمده به نظر می رسد با وجود افرادی مانند کوروش و داریوش کبیر؛ دیگر انوشیروان را نمی توان دارای این مقام دانست ولی این موضوع که او بزرگ ترین پادشاه ساسانی بوده است بدون هیچ گونه شک و تردیدی پذیرفتنی است. انوشیروان جزء معدود افراد بزرگی بود که در او خصوصیات مملکت داری و جنگ آوری به شکل هم زمان وجود داشت. در زمان او:

1-      امپراتوی ساسانیان به اوج قدرت خود رسید.

2-      امپراتوری روم شکست های سنگینی را متحمل شد و غرامت های سنگینی را پرداخت کرد

3-      دولت هیاطله از صفحه ی گیتی حذف شد

4-      خزرهای وحشی به سختی گوشمالی داده شدند

5-      ترک های ماوراء النهر به جای اولیه ی خود بازگشتند

6-      حبشی ها از یمن بیرون رانده شدند و آنجا دست نشانده ی ایران شد.

 از طرف دیگر اصلاحات انوشیروان در امور داخلی روح تازه ای در کالبد ایران دمید و ایرانیان برای اولین بار با علوم یونان آشنا شدند. بی شک انوشیروان آخرین ستاره ای بود که در آسمان ایران باستان درخشید؛ زیرا ساسانیان پس از او رو به افول نهادند و دیری نگذشت که امپراتوری عظیم ساسانیان منقرض شد و فصل جدیدی از تاریخ ایران رقم خورد.

موافق روایات ایرانی فردی به نام بزرگ مهر در اجرای اصلاحات مملکتی کمک های بسیاری به انوشیروان می کرده است. بزرگ مهر در ابتدا معلم هرمز پسر انوشیروان بود و چون شاه دانایی و لیاقتش را دید؛ او را به مقام وزارت منصوب کرد. در مورد بزرگ مهر گفته می شود که در نهایت به دستور خسرو پرویز کشته شده است.





برچسب ها : خصال انوشیروان,

موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران ,  , 

میرزا جبارعسگرزاده معروف به جبار باغچه‌بان (۱۲۶۴، ایروان - ۴ آذر۱۳۴۵) از مردم تبریز بود. او ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان «باغچه اطفال» دایر کرد و به همان خاطر خود را باغچه‌بان نامید.

او مدرسه ناشنوایان را در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت‌های زیاد از جمله رئیس فرهنگ وقت دکتر محسنی در تبریز دایر کرد. این کلاس جنب باغچه اطفال باغچه‌بان در کوچه انجمن در ساختمان معروف به عمارت انجمن تأسیس شد.

او از سال ۱۳۰۷ خورشیدی علیرغم دشواری‌های وسیع چاپ و کلیشه، چاپ کتاب‌های ویژه کودکان را با نقاشی‌هایی که خود می‌کشید آغاز کرد. یکی از کتاب‌های وی با عنوان «بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.

 


ابتکارات ویژه باغچه‌بان در آموزش عبارت بودند از:

  • روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان
  • آموزش روش حساب ذهنی به ناشنوایان
  • گاه‌نما وسیله‌ای برای نشان دادن پستی و بلندی‌های اقیانوس‌ها روی نقشه به کودکان
  • الفبای گویا
  • گوشی استخوانی یا تلفن گنگ





برچسب ها : جبار باغچه بان,

موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران ,  , 

میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی فرزند محمدعلی گلشن از شعرای نامدار عهد قاجار است. وی در سال ۱۲۲۳ هجری قمری در شیراز متولد شد، تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز گذراند. او در اوان جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامهٔ تحصیل بپردازد. در سفر به تهران شعری در مدح فتحعلی شاه سرود و از وی لقب مجتهد الشعرا گرفت. قاآنی در ادبیات عرب و فارسی مهارت کافی یافت و به حکمت نیز علاقهٔ سرشاری داشت. او با زبانهای فرانسه و انگلیسی نیز تا حد زیادی آشنایی داشت. همچنین در ریاضیات، کلام و منطق نیز استادی مسلم به شمار می‌رفت. دیوان اشعار وی بالغ بر بیست هزار بیت است. او کتابی به نام پریشان به سبک گلستان در نثر نگاشت. قاآنی در سال ۱۲۷۰ هجری قمری در تهران وفات یافت و درحرم حضرت عبدالعظیم مدفون شد.

قاآنیا زگفتهٔ بیهوده لب ببند

 

کاین‌قیل‌و‌قال‌محض‌خیالست‌وصرف وهم

آ‌ن بی‌نشان که ملک دو عالم ازآن اوست

بیرون بود ز حیز فکر و جهان فهم


ای برادر گرت خطایی رفت

 

متمسک مشو به عذر دروغ

کان دروغت بود خطای دگر

که برد بار دیگر از تو فروغ







برچسب ها : میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی,

موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران ,  , 

شعر در وصف ایران زمین

 

به نام خداوند جان و خرد
کز آن برتر اندیشه برنگذرد

 به کوروش به آرش به جمشید قسم 

به نقش و نگار تخت جمشید قسم 

که ایران همی قلب و خون من است 

گرفته ز جان از وجود من است 

بخوانیم همه این جمله در گوش باد… 

چو ایران نباشد تن من مباد 

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…




برچسب ها : در وصف ایران,

موضوع :
سروده هاي ملي  ,  , 



 

 

 

 

 

كـوروش بـزرگ از نگاه ماكياولي

 

دكتر علی علی بابایی درمنی

افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی بر این باور بود که برای حل مشکلات یک جامعه، آن جامعه باید به زیر بیرق حکومت حکیمانه‌ی یک «شاه - فیلسوف» قرار گیرد. بنا به اعتقاد افلاطون، جهان مُثُل (جهان مینوی) در آن‌سوی جهان مادی (گیتی) واقع است و آن‌چه در این جهان روی می‌دهد، بازتاب ناقص آن جهان است. اما اگر انسان نمونه‌های کامل و غایت نهایی تمامی امور را که در جهان مُثُل می‌باشند را بشناسد و خود را با آن تطبیق دهد، قادر خواهد بود، جامعه‌ای بهتر از جامعه موجود، در گیتی بسازد. این وظیفه را افلاطون بر دوش کسانی می‌نهد که آن‌ها را شاه- فیلسوف می‌نامد، یعنی مردانی که توان ذهنی ممتاز و دانش فراوان دارند. «اگر در جامعه فیلسوفان پادشاه نشوند، یا کسانی که امروز عنوان شاه و زمامدار به خود بسته‌اند به راستی دل به فلسفه نسپارند، و اگر فلسفه و قدرت سیاسی با یکدیگر توأم نشوند، و همه طبایع یک جانبه امروزی، که یا تنها به این می‌گرایند یا به آن، از میان برنخیزند، بدبختی جامعه‌ها و به طور کلی بدبختی نوع بشر، به پایان نخواهد رسید.»  (1)
چنانچه در کتاب «آلکیبیادس» نوشته افلاطون نیز نکته‌ای از نگاه تحسین‌آمیز افلاطون به کورش بزرگ حکایت دارد، و به نظر می‌رسد که افلاطون شاه- فیلسوف آرمانی خود را در وجود کورش بزرگ جستجو می‌کرده است. در مناظره بین سقراط و آلکیبیادس (2)، سقراط آلکیبیادس را از چنان مقامی برخوردار می‌داند که حتی با پریکلس (3) قابل مقایسه نیست و به او می‌گوید: «بر آنم که جز کوروش و خشایارشا هیچ مردی را در نظر تو قدر و اعتبار نیست.» (4) از این سخنان، نگاه ستایش آمیز یونانی‌ها و در رأس آن‌ها افلاطون به نوع حکومت سیاسی ایران آشکار می‌شود.

ولی با تمام این اوصاف اگر در مورد بهره‌گیری یونانی‌ها از منش جهان‌داری کورش بزرگ تردیدی باشد، گزنفون شاگرد سقراط این تردید را برطرف می‌کند. نامبرده با صراحت بیشتری از استاد خود، حق مطلب را ادا کرده و در کتاب «کوروش نامه»، در لفافه، آرزوی یک یونانی را برای داشتن حاکم حکیمی چون «کوروش بزرگ» بیان می‌کند و حکومت کورش را که بر مبنای تدبیر و کیاست می‌داند، ستایش می‌کند: «در واقع در قلمرو شاهی کوروش ملل و اقوام متعددی همه طوق اطاعتش را به گردن نهادند و با وجود اینکه از یکدیگر، روزها بلکه ماه‌ها فاصله داشتند و عده‌ای هرگز او را به چشم خود ندیده بودند و برخی اطمینان داشتند که هرگز در عمر خود او را نخواهند دید، همگی یک دل و یک جهت می‌کوشیدند در زیر بیرق پادشاهی‌اش درآیند و اوامرش را تمکین کنند.» (5)

پس از گزنفون نیز ستایش از شیوه‌ی حکومت کورش بزرگ، نویسندگان یونانی، رومی و به طور کلی در اروپا ادامه یافت. حتی در میان نوشته‌های برخی از نویسندگان رومی، نشانه‌هایی دال بر این می‌بینیم که این نویسندگان کورش را پادشاهی فرهمند و چگونگی به شاهی رسیدن او را با نمادهای این فره چون خورشید به تصویر کشیده‌اند.

« سیسرون»(6) خطیب رومی به نقل از دینون حکیم یونانی نقل میکند که: «کورش بزرگ روزی خورشید را در زیر پایش دید و سه مرتبه کوشش کرد تا آن را بگیرد. ولی هر 3 بار ناکام ماند و ناامید شد. هنگامی که از خواب برخاست از یک مغ که در میان ایرانیها به دانایی شهره بود، پرسید که تعبیر این خواب چیست؟ مغ پاسخ داد که چون 3 بار برای گرفتن خورشید تلاش کرده‌ای برای 30 سال به پادشاهی می‌رسی.» (7)

استاد ابراهیم پورداود به ارتباط میان خورشید و خوره یا فره ایزدی باور دارد و کلمۀ خوره را در اصل برگرفته از خور یا خورشید می‌داند: «هرچند که در سانسکریت کلمه‌ای مترادف فر موجود نیست، اما شکی نیست که ریشه این کلمه در سانسکریت سور (Svar ) می‌باشد، که به معنای خورشید است. این کلمه در اوستا هور(Hvar )، در گاتاها خوان (Khvan ) و در فارسی خورشید گوییم.» (8)

ستایش از منش سیاسی کوروش بزرگ تا قرون وسطی در میان اندیشمندان اروپایی ادامه یافت. ماکیاولی اندیشمند بزرگ حوزۀ اندیشۀ سیاسی، از او به عنوان بنیانگذار اندیشۀ سیاسی نوین در غرب یاد می‌شود نیز یکی از ستایشگران کورش بزرگ است.
نیکولو برناردو ماکیاولی (1527-1469م) فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامه‌نویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ م در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. ماکیاولی زندگی خود را صرف سیاست و وطن‌پرستی کرد. با اینحال برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار داده‌اند. علت این امر جزوه کوچکی به نام شهریار (Il Principe) است که وی برای خانواده مدیچی (Medici) حاکمان فلورانس نوشته‌است. نبوغ سیاسی ماکیاولی به‌وسیله اتهاماتی که در این باره به وی نسبت داده شده تحت‌الشعاع قرار گرفته‌است. از این روست که فرانسیس بیکن او را این‌چنین می‌ستاید: « ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم، که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.» (9)

ماکیاولی به طور مداوم به‌دلیل حمایتش از حکومت فاسد مورد لعن بود.و حتی امروزه نیز به حکومت مستبد حکومت ماکیاولیستی گفته می‌شود. هرچند که اخیراً شخصیت حقیقی وی تا حدودی روشن شده است. بر همین اساس، به نظر می رسد هدف ماکیاولی از نگارش کتاب شهریار، کمک به حکومت ایتالیا برای حفظ وحدت و انسجام و غلبه بر سایر حکومتهای اروپایی بوده است. او در این کتاب با نگاهی واقع گرایانه به مقوله قدرت و ساز و کار حفظ آن، تأکید کرده که هدف ایجاد حکومت قدرتمند، وسیله را توجیه می‌کند.
 
در ایران نیز برخی از گروه‌های چپ، تحت تاثیر سیاستمداران اتحاد جماهیر شوروی که اصولا با هر گونه حکومت مرکزی قدرتمند در کشورهای مستقل دیگر سر ستیز داشت، چهره‌ای منفور از ماکیاولی را در ایران، ترسیم کردند. سبب این اقدامات کمونیست‌ها این بود که اتحاد جماهیر شوروی می‌کوشید تا از طریق ایادی خود، در کشورهای مستقل، حکومت‌های مرکزی را تضعیف کرده و سپس با تقویت قدرت‌های محلیِ مرکزگریز، در فرصت مناسب، استقلال آن کشور را از بین برده و بر آن تسلط یابد. چهره‌ی ماکیاولی نیز به عنوان یک میهن‌پرست ایتالیایی و کسی که در پی برقراری یک حکومت مرکزی نیرومند در ایتالیا بوده، از سوی کمونیست‌ها مخدوش شده، اما همانطور که گفتیم، با مطالعات نوین بطلان این تحریفات آشکار شده‌است.
ماکیاولی به خوبی از تاریخ ایران باستان آگاه است. برای نمونه از به پادشاهی رسیدن داریوش بزرگ این گونه سخن می-گوید: «خطرات زیادی در مرحله‌ی آماده ساختن وسایل اجرای توطئه و پیش از آنکه عمل آغاز شود، در کمین توطئه گران است، و راه مصون ماندن از آنها این است که می‌گویم: نخستین و مطمئن‌ترین و به سخن بهتر یگانه وسیله‌ی جلوگیری از خطر این است که نگذاری مجالی برای خیانت داشته باشند، بدین معنا که باید نقشه‌ات را فقط اندکی پیش از اجرای آن به اطلاع ایشان برسانی و نه زودتر. مغی از طریق نیرنگ تاج پادشاهی ایران را به چنگ آورد. اوتانس یکی از بزرگان کشور، همین که به نیرنگ مغ پی برد، با دیگر بزرگان کشور به مشاوره پرداخت و گفت که بر آن شده‌است که کشور را از حکومت استبدادی مغ برهاند. چون یکی از حاضران پرسید که عمل چه هنگام آغاز خواهد شد؟ داریوش، یکی از 6 تن که اوتانس به مشاوره خوانده بود، بر پای خاست و گفت: اگر هم اکنون بی درنگ عمل را آغاز نکنیم، راز همه‌ی شما را فاش خواهم کرد. همه موافقت کردند و قصد خود را بی آنکه وقتی برای تغییر رای باقی بماند، به انجام رساندند.» (10)

 

 

 

 

 

 

این فیلسوف ایتالیایی در چندین مورد در کتاب گفتارها، گفته-های گزنفون را در مورد کورش بزرگ تکرار کرده و نکاتی را در ستایش از تدابیر سیاسی و نظامی کورش بزرگ بیان می‌دارد: «گزنفون می‌کوشد که نشان دهد کورش در پرتو سجایای اخلاقی، افتخار و نام نیک به دست آورد و به پیروزی‌های بزرگ نائل گردید و از غرور ستمگری و اسراف و همه‌ی عیب‌هایی که زندگی انسان را لکه‌دار می‌کند، گریزان بود .»(11)

 

در جای دیگر ماکیاولی در مورد منش جهان‌داری کورش بزرگ چنین می‌گوید: «شاه باید بکوشد که زیر دستانش هم او را دوست بدارند، و هم از او اطاعت کنند: زیر دستان هنگامی از او اطاعت می‌کنند که قوانین را محترم بدارد و مردانگی و لیاقت از خود نشان دهد و در صورتی دوستش دارند که با آنها به عطوفت برخورد کند و مردم‌دار باشد و دارای سجایایی باشد که گزنفون به کورش نسبت می‌دهد (12)

ماکیاولی در جایی دیگر در مورد روش‌ کورش بزرگ برای آماده کردن سپاه برای نبرد توضیح داده، و این آموزش را نیز در بر دارنده‌ی نکات اخلاقی می‌داند: «فرمانده سپاه باید سرزمین و جزئیات محلی را که در آن نبرد می‌کند، نیک بشناسد. زیرا بدون این شناخت کلی و جزئی ممکن نیست به موفقیتی شایان توجه دست یابد. هر علمی برای اینکه کامل شود، نیازمند تمرین است و این علم خاص محتاج تمرین دقیق‌تر و بیشتر؛ و برای دستیابی به این علم خاص، وسیله‌ای بهتر از شکار وجود ندارد. از این رو نویسندگان قدیم می‌گویند، پهلوانانی که در روزگاران گذشته بر جهان حکومت می‌کردند، در جنگل‌ها و شکارگاه‌ها بزرگ شده‌بودند. آدمی از طریق شکار، علاوه بر این علم، بسیار چیزهای دیگر می-آموزد که در میدان جنگ به کار می‌آید. گزنفون در کتاب خود درباره‌ی زندگی کورش چنین می‌نویسد: وقتی کورش می‌خواست به شاه ارمنستان حمله کند و وسایل لشکرکشی را آماده می‌ساخت، به سپاهیان خویش یادآوری کرد که کاری که در پیش دارند، چیزی نیست جز یکی از سفرهای بارها در این سفرها همراه او بوده-اند. آنگاه به سربازانی که برای کمین کردن در کوه‌ها می-فرستاد، تذکر می‌داد، آنها مانند شکارگرانی هستند که در دره-ها دام می‌گسترانند؛ و به مردانی که می‌بایست، جلگه‌ها را بپیمایند، یادآور می‌شد که وظیفه‌ی ایشان همانند وظیفه‌ی کسانی است که جانوران وحشی را از پناهگاهشان می‌رمانند و به سوی صیاد می‌رانند. این نوشته دلیل بر این است که به عقیده‌ی گزفون شکار تصویر جنگ است و برای مردان شریف، اشتغالی ضروری و افتخارآمیز» (13)




برچسب ها : كـوروش بـزرگ از نگاه ماكياولي,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 


دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ