منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

جهان در سیاهی فرو رفته بود               به بهبود گیتی امیدی نبود

نه شایسته بودی شهنشاه مرد            رسوم نیاکان فراموش کرد

بناکرد معبد به شلاق و زور                    نه چون ما برای خداوند نور

 پی کار ناخوب دیوان گرفت                    خلاف نیاکان به قربان گرفت

نکرده اراده به خوبی مهر                       در اویخت با خالق  این سپهر

در آواز مردم به جایی رسید                   که کس را نبودی به فردا، امید

به درگاه مردوک یزدان پاک                     نهادند بابل همه سر به خاک

شده روزمان بدتراز روزپیش                   ستمهای شاهست هر روز بیش

خداوند گیتی و هفت آسمان                    ز رحمت نظرکرد بر حالشان

برآن شد که مردی بس دادگر                 به شاهی گمارد در این بوم وبر

چنین خواست مردوک تا درجهان            به شاهی رسد کورش مهربان

سراسرزمینهای گوتی وماد                  به کوروش شه راست کردارداد

منم کوروش وپادشاه جهان                   به شاهی من شا دما ن مردمان

منم شاه گیتی شه داد گر                     نیاکان من شاه بود و پدر

روان شد سپاهم چو سیلاب ورود        به بابل که در رنج وآزار بود

براین بود مردوک پروردگار                   که پیروز گردم دراین کارزار

سرانجام بی جنگ و خون ریختن          به بابل درآمد ،سپاهی زمن

رها کردم این سرزمین را زمرگ          هم امید دادم همی ساز وبرگ

به بابل چو وارد شدم بی نبرد              سپاه من آزار مردم نکرد

اراده است اینگونه مردوک را               که دلهای بابل بخواهد مرا

مرا غم فزون آمد از رنجشان                ز شادی ندیدم در آنها نشان

نبونید را مردمان برده بود                      به مردم چو بیدادها کرده بود

من این برده داری برانداختم                به کار ستمدیده پرداختم

کسی را نباشد به کس برتری             برابر بود مسگرولشکری

پرستش به فرمانم آزاد شد                معابد دگر باره آباد شد

به دستور من صلح شد برقرار             که بیزار بودم من از کارزار

به گیتی هر آن کس نشیند به تخت      از او دارد این را نه از کار بخت

میان دو دریا در این سرزمین               خراجم دهد شاه و چادر نشین

ز نو ساختم شهر ویرانه را                   سپس خانه دادم به آواره ها

نبونید بس پیکر ایزدان                          به این شهر آورده از هر مکان

به جای خودش برده ام هر کدام          که دارند هر یک به جایی مقام

ز درگاه مردوک عمری دراز                    بخواهند این ایزدانم به راز

مرا در جهان هدیه آرامش است          به گیتی شکوفایی دانش است

غم مردمم رنج و شادی نکوست         مرا شادی مردمان آرزوست

چو روزی مرا عمر پایان رسید              زمانی که جانم ز تن پر کشید

نه تابوت باید مرا بر بدن                       نه با مومیایی کنیدم کفن

که هر  بند این پیکرم بعد از این           شود جزئی از خاک ایران زمین




برچسب ها : منشور کوروش کبیر به شعر,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

اينك پادشاهي به دادگري، شهرياري خواهد نمود.

مردي كه بسان پناهگاهي در برابر توفان خواهد بود.

همچون چشمه اي در زمين تشنه و سايبان ستيغي سترگ در بيابان تب آلود.

ديدگان بينندگان ، تار نخواهد شد و گوش هاي نيوشندگان ، خواهد شنيد....




برچسب ها : نامه اشعیای نبی درباره کوروش,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

زانو نمي زنم حتي اگر آسمان كوتاه تر از قد من باشد(كورش كبير)




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 



 

 

 

 

 

كـوروش بـزرگ از نگاه ماكياولي

 

دكتر علی علی بابایی درمنی

افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی بر این باور بود که برای حل مشکلات یک جامعه، آن جامعه باید به زیر بیرق حکومت حکیمانه‌ی یک «شاه - فیلسوف» قرار گیرد. بنا به اعتقاد افلاطون، جهان مُثُل (جهان مینوی) در آن‌سوی جهان مادی (گیتی) واقع است و آن‌چه در این جهان روی می‌دهد، بازتاب ناقص آن جهان است. اما اگر انسان نمونه‌های کامل و غایت نهایی تمامی امور را که در جهان مُثُل می‌باشند را بشناسد و خود را با آن تطبیق دهد، قادر خواهد بود، جامعه‌ای بهتر از جامعه موجود، در گیتی بسازد. این وظیفه را افلاطون بر دوش کسانی می‌نهد که آن‌ها را شاه- فیلسوف می‌نامد، یعنی مردانی که توان ذهنی ممتاز و دانش فراوان دارند. «اگر در جامعه فیلسوفان پادشاه نشوند، یا کسانی که امروز عنوان شاه و زمامدار به خود بسته‌اند به راستی دل به فلسفه نسپارند، و اگر فلسفه و قدرت سیاسی با یکدیگر توأم نشوند، و همه طبایع یک جانبه امروزی، که یا تنها به این می‌گرایند یا به آن، از میان برنخیزند، بدبختی جامعه‌ها و به طور کلی بدبختی نوع بشر، به پایان نخواهد رسید.»  (1)
چنانچه در کتاب «آلکیبیادس» نوشته افلاطون نیز نکته‌ای از نگاه تحسین‌آمیز افلاطون به کورش بزرگ حکایت دارد، و به نظر می‌رسد که افلاطون شاه- فیلسوف آرمانی خود را در وجود کورش بزرگ جستجو می‌کرده است. در مناظره بین سقراط و آلکیبیادس (2)، سقراط آلکیبیادس را از چنان مقامی برخوردار می‌داند که حتی با پریکلس (3) قابل مقایسه نیست و به او می‌گوید: «بر آنم که جز کوروش و خشایارشا هیچ مردی را در نظر تو قدر و اعتبار نیست.» (4) از این سخنان، نگاه ستایش آمیز یونانی‌ها و در رأس آن‌ها افلاطون به نوع حکومت سیاسی ایران آشکار می‌شود.

ولی با تمام این اوصاف اگر در مورد بهره‌گیری یونانی‌ها از منش جهان‌داری کورش بزرگ تردیدی باشد، گزنفون شاگرد سقراط این تردید را برطرف می‌کند. نامبرده با صراحت بیشتری از استاد خود، حق مطلب را ادا کرده و در کتاب «کوروش نامه»، در لفافه، آرزوی یک یونانی را برای داشتن حاکم حکیمی چون «کوروش بزرگ» بیان می‌کند و حکومت کورش را که بر مبنای تدبیر و کیاست می‌داند، ستایش می‌کند: «در واقع در قلمرو شاهی کوروش ملل و اقوام متعددی همه طوق اطاعتش را به گردن نهادند و با وجود اینکه از یکدیگر، روزها بلکه ماه‌ها فاصله داشتند و عده‌ای هرگز او را به چشم خود ندیده بودند و برخی اطمینان داشتند که هرگز در عمر خود او را نخواهند دید، همگی یک دل و یک جهت می‌کوشیدند در زیر بیرق پادشاهی‌اش درآیند و اوامرش را تمکین کنند.» (5)

پس از گزنفون نیز ستایش از شیوه‌ی حکومت کورش بزرگ، نویسندگان یونانی، رومی و به طور کلی در اروپا ادامه یافت. حتی در میان نوشته‌های برخی از نویسندگان رومی، نشانه‌هایی دال بر این می‌بینیم که این نویسندگان کورش را پادشاهی فرهمند و چگونگی به شاهی رسیدن او را با نمادهای این فره چون خورشید به تصویر کشیده‌اند.

« سیسرون»(6) خطیب رومی به نقل از دینون حکیم یونانی نقل میکند که: «کورش بزرگ روزی خورشید را در زیر پایش دید و سه مرتبه کوشش کرد تا آن را بگیرد. ولی هر 3 بار ناکام ماند و ناامید شد. هنگامی که از خواب برخاست از یک مغ که در میان ایرانیها به دانایی شهره بود، پرسید که تعبیر این خواب چیست؟ مغ پاسخ داد که چون 3 بار برای گرفتن خورشید تلاش کرده‌ای برای 30 سال به پادشاهی می‌رسی.» (7)

استاد ابراهیم پورداود به ارتباط میان خورشید و خوره یا فره ایزدی باور دارد و کلمۀ خوره را در اصل برگرفته از خور یا خورشید می‌داند: «هرچند که در سانسکریت کلمه‌ای مترادف فر موجود نیست، اما شکی نیست که ریشه این کلمه در سانسکریت سور (Svar ) می‌باشد، که به معنای خورشید است. این کلمه در اوستا هور(Hvar )، در گاتاها خوان (Khvan ) و در فارسی خورشید گوییم.» (8)

ستایش از منش سیاسی کوروش بزرگ تا قرون وسطی در میان اندیشمندان اروپایی ادامه یافت. ماکیاولی اندیشمند بزرگ حوزۀ اندیشۀ سیاسی، از او به عنوان بنیانگذار اندیشۀ سیاسی نوین در غرب یاد می‌شود نیز یکی از ستایشگران کورش بزرگ است.
نیکولو برناردو ماکیاولی (1527-1469م) فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامه‌نویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ م در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. ماکیاولی زندگی خود را صرف سیاست و وطن‌پرستی کرد. با اینحال برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار داده‌اند. علت این امر جزوه کوچکی به نام شهریار (Il Principe) است که وی برای خانواده مدیچی (Medici) حاکمان فلورانس نوشته‌است. نبوغ سیاسی ماکیاولی به‌وسیله اتهاماتی که در این باره به وی نسبت داده شده تحت‌الشعاع قرار گرفته‌است. از این روست که فرانسیس بیکن او را این‌چنین می‌ستاید: « ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم، که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.» (9)

ماکیاولی به طور مداوم به‌دلیل حمایتش از حکومت فاسد مورد لعن بود.و حتی امروزه نیز به حکومت مستبد حکومت ماکیاولیستی گفته می‌شود. هرچند که اخیراً شخصیت حقیقی وی تا حدودی روشن شده است. بر همین اساس، به نظر می رسد هدف ماکیاولی از نگارش کتاب شهریار، کمک به حکومت ایتالیا برای حفظ وحدت و انسجام و غلبه بر سایر حکومتهای اروپایی بوده است. او در این کتاب با نگاهی واقع گرایانه به مقوله قدرت و ساز و کار حفظ آن، تأکید کرده که هدف ایجاد حکومت قدرتمند، وسیله را توجیه می‌کند.
 
در ایران نیز برخی از گروه‌های چپ، تحت تاثیر سیاستمداران اتحاد جماهیر شوروی که اصولا با هر گونه حکومت مرکزی قدرتمند در کشورهای مستقل دیگر سر ستیز داشت، چهره‌ای منفور از ماکیاولی را در ایران، ترسیم کردند. سبب این اقدامات کمونیست‌ها این بود که اتحاد جماهیر شوروی می‌کوشید تا از طریق ایادی خود، در کشورهای مستقل، حکومت‌های مرکزی را تضعیف کرده و سپس با تقویت قدرت‌های محلیِ مرکزگریز، در فرصت مناسب، استقلال آن کشور را از بین برده و بر آن تسلط یابد. چهره‌ی ماکیاولی نیز به عنوان یک میهن‌پرست ایتالیایی و کسی که در پی برقراری یک حکومت مرکزی نیرومند در ایتالیا بوده، از سوی کمونیست‌ها مخدوش شده، اما همانطور که گفتیم، با مطالعات نوین بطلان این تحریفات آشکار شده‌است.
ماکیاولی به خوبی از تاریخ ایران باستان آگاه است. برای نمونه از به پادشاهی رسیدن داریوش بزرگ این گونه سخن می-گوید: «خطرات زیادی در مرحله‌ی آماده ساختن وسایل اجرای توطئه و پیش از آنکه عمل آغاز شود، در کمین توطئه گران است، و راه مصون ماندن از آنها این است که می‌گویم: نخستین و مطمئن‌ترین و به سخن بهتر یگانه وسیله‌ی جلوگیری از خطر این است که نگذاری مجالی برای خیانت داشته باشند، بدین معنا که باید نقشه‌ات را فقط اندکی پیش از اجرای آن به اطلاع ایشان برسانی و نه زودتر. مغی از طریق نیرنگ تاج پادشاهی ایران را به چنگ آورد. اوتانس یکی از بزرگان کشور، همین که به نیرنگ مغ پی برد، با دیگر بزرگان کشور به مشاوره پرداخت و گفت که بر آن شده‌است که کشور را از حکومت استبدادی مغ برهاند. چون یکی از حاضران پرسید که عمل چه هنگام آغاز خواهد شد؟ داریوش، یکی از 6 تن که اوتانس به مشاوره خوانده بود، بر پای خاست و گفت: اگر هم اکنون بی درنگ عمل را آغاز نکنیم، راز همه‌ی شما را فاش خواهم کرد. همه موافقت کردند و قصد خود را بی آنکه وقتی برای تغییر رای باقی بماند، به انجام رساندند.» (10)

 

 

 

 

 

 

این فیلسوف ایتالیایی در چندین مورد در کتاب گفتارها، گفته-های گزنفون را در مورد کورش بزرگ تکرار کرده و نکاتی را در ستایش از تدابیر سیاسی و نظامی کورش بزرگ بیان می‌دارد: «گزنفون می‌کوشد که نشان دهد کورش در پرتو سجایای اخلاقی، افتخار و نام نیک به دست آورد و به پیروزی‌های بزرگ نائل گردید و از غرور ستمگری و اسراف و همه‌ی عیب‌هایی که زندگی انسان را لکه‌دار می‌کند، گریزان بود .»(11)

 

در جای دیگر ماکیاولی در مورد منش جهان‌داری کورش بزرگ چنین می‌گوید: «شاه باید بکوشد که زیر دستانش هم او را دوست بدارند، و هم از او اطاعت کنند: زیر دستان هنگامی از او اطاعت می‌کنند که قوانین را محترم بدارد و مردانگی و لیاقت از خود نشان دهد و در صورتی دوستش دارند که با آنها به عطوفت برخورد کند و مردم‌دار باشد و دارای سجایایی باشد که گزنفون به کورش نسبت می‌دهد (12)

ماکیاولی در جایی دیگر در مورد روش‌ کورش بزرگ برای آماده کردن سپاه برای نبرد توضیح داده، و این آموزش را نیز در بر دارنده‌ی نکات اخلاقی می‌داند: «فرمانده سپاه باید سرزمین و جزئیات محلی را که در آن نبرد می‌کند، نیک بشناسد. زیرا بدون این شناخت کلی و جزئی ممکن نیست به موفقیتی شایان توجه دست یابد. هر علمی برای اینکه کامل شود، نیازمند تمرین است و این علم خاص محتاج تمرین دقیق‌تر و بیشتر؛ و برای دستیابی به این علم خاص، وسیله‌ای بهتر از شکار وجود ندارد. از این رو نویسندگان قدیم می‌گویند، پهلوانانی که در روزگاران گذشته بر جهان حکومت می‌کردند، در جنگل‌ها و شکارگاه‌ها بزرگ شده‌بودند. آدمی از طریق شکار، علاوه بر این علم، بسیار چیزهای دیگر می-آموزد که در میدان جنگ به کار می‌آید. گزنفون در کتاب خود درباره‌ی زندگی کورش چنین می‌نویسد: وقتی کورش می‌خواست به شاه ارمنستان حمله کند و وسایل لشکرکشی را آماده می‌ساخت، به سپاهیان خویش یادآوری کرد که کاری که در پیش دارند، چیزی نیست جز یکی از سفرهای بارها در این سفرها همراه او بوده-اند. آنگاه به سربازانی که برای کمین کردن در کوه‌ها می-فرستاد، تذکر می‌داد، آنها مانند شکارگرانی هستند که در دره-ها دام می‌گسترانند؛ و به مردانی که می‌بایست، جلگه‌ها را بپیمایند، یادآور می‌شد که وظیفه‌ی ایشان همانند وظیفه‌ی کسانی است که جانوران وحشی را از پناهگاهشان می‌رمانند و به سوی صیاد می‌رانند. این نوشته دلیل بر این است که به عقیده‌ی گزفون شکار تصویر جنگ است و برای مردان شریف، اشتغالی ضروری و افتخارآمیز» (13)




برچسب ها : كـوروش بـزرگ از نگاه ماكياولي,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

     تو ای کوروش ای نیک آموزگار                                            پیام آور پاک پروردگار

     ستایش کنم خاک پای تو را                                              نشستنگه جان فزای تو را

    هم آرامگاهت که اندر جهان                                             بر او سوده سر خسروان و مهان

    در این پارسگرد و در این مهر پاک                                       بریزیم همی اشک بر روی خاک

    تو ای دادگر شاه پوزش پذیر                                            به بینا دلی دست ما را بگیر

   همه تار و پودم پر از مهر توست                                         جهان را نیازی بدان چهر توست

  تویی فره فر شاهنشهان                                                 که پاکیزه جانی و روشن روان




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

  من اعلام می کنم هر کس آزاد است هر دین و آئینی که میل دارد برگزیند ، هر کجا که میخواهد 

سکونت گزیند و به هر کس که معتقداست عبادت کند ، معتقدان
خود را بجای آوردو هر کسبو کاری را که میخواهدانتخاب کند





موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

منم کوروش, شاه جهان, شاه بزرگ, شاه توانمند, شاه بابِل, شاه سومر و اَکَد, شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه, شاه بزرگ... نوه کوروش, شاه بزرگ... نبیره چیش پیش, شاه بزرگ...

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم, همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد... من برای صلح کوشیدم.

من برده داری را برانداختم, به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

 

مَردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد... او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم...

 

من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود, به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادمانی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم.

بشود خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم, هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند.

بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند.

بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: "به کوروش شاه, پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پیرش کمبوجیه, جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار."

من برای همه مردم, جامعه ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.




برچسب ها : گزیده ای از منشور کوروش,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

فرمان كورش بر اولین نقشه طلایی ایران نقشه فلزی آمیخته از طلا و نقره ایران برای اولین بار در مسجد كبود تبریز به نمایش گذاشته شد. نقشه ایران كه برای نخستین بار با بهره از فلز قیمتی طلا و نقره توسط گروه هنری بهاردوست و به سبك طلاكوبی ساسانی ساخته شده، دارای سایز تقریبی 150 در 115 سانتی‌متر و با وزن 15 كیلوگرم طلا و نقره است. تهران _ 28 خرداد 1384 _ میراث خبر گروه هنر: نقشه فلزی آمیخته از طلا و نقره ایران برای اولین بار در مسجد كبود تبریز به نمایش گذاشته شد




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

من در طول مدت عمر خود هر آرزويي كه داشتم برآورده شد ، دست به هر كاري كه زدم پيروز شدم . دوستان و يارانم از تدبير من برخوردار بودند . دشمنانم جملگي فرمانم را با رقبت گردن نهادند . قبل از من وطنم سرزمين كوچك و گمنامي بود كه هر سال مورد تاخت و تاز و تجاوز قرار ميگرفت و حالا درآستانه مرگ من ، آنرا بزرگترين و مقتدرترين و شريف ترين كشور آسيا به دست شما ميسپارم . من به خاطر ندارم در هيچ جهادي براي عزت ، سربلندي و كسب افتخار براي ايران زمين مغلوب شده باشم . جمله آرزوهايم برآورده شد و سير زمان پيوسته به كام من بود . اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم . حتي در پيروزيهاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم . حال كه مرگ من نزديك است خود را بسي خوشبخت ميدانم زيرا :.......




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

اين سربازان پس از هفت روز راهپيمايي در بيابان به منطقه‌اي مي‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته مي‌شود، پس از آن بود که سربازان ايراني ناپديد شدند و هيچ کس اثري از آنها نيافت... «کامبيز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سيوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که يکي از ساتراپ‌ها يا استان‌هاي ايران به شمار می‌رفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند.............

 

 

 

 

                                       براي ديدن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه نماييد.




برچسب ها : كشف بقاياي اجساد2500ساله سربازان ايراني در صحراهاي مصر+تصوير,

موضوع :
کوروش کبیر , تاریخ ایران ,  , 

هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش آبراداتاس نام داشت و یکی از سرداران دشمن بود . هنگامی که او را به نزد کورش بردند با وجود زیبایی فوقالعاده ای که داشت کورش روا نداست که زنی را از همسرش بستاند پس وی را به یکی از یاران مورد اعتمادش یعنی آراسپ سپرد که از وی نگهداری کند ولی آراسپ خود عاشق پانته آ شد و پانته آ ازترس به کورش شکایت کرد . کورش به خاطر این خطا آراسپ را مجبور کرد که به سرزمین دشمن رفته و آبراداتاس همسر پانته آ را بیابد و بیاورد . آراسپ فرمان کورش را اجرا کرد و وقتی آبراداتاس را آورد او باورش نمیشد که کورش همسر وی را با احترام و بدون هیچ خطایی سالم و پاک حفظ کرده و وقتی از نزدیک همسر خود را دید به پای کورش افتاد و یکی از سرداران او گردید و به پاس مردانگی کورش در سپاه وی جنگید و کشته شد . هنگامی که پانته آ به جنازه همسرش رسید با خنجری که همراه داشت او نیز خودکشی کرد و کورش مقبره ای برای هر دوی آنها ساخت .درود بر کوروش بزرگ و روانشان شاد




برچسب ها : بزرگ مردي كوروش,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

امپراطور یونان به کوروش بزرگ گفت:

ما برای شرف میجنگیم شما برای ثروت...

.کوروش گفت:آری هرکس برای نداشته هایش میجنگد




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

منم کوروش, شاه جهان, شاه بزرگ, شاه توانمند, شاه بابِل, شاه سومر و اَکَد, شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه, شاه بزرگ... نوه کوروش, شاه بزرگ... نبیره چیش پیش, شاه بزرگ...

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم, همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد... من برای صلح کوشیدم.

من برده داری را برانداختم, به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

 

مَردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد... او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم...

 

من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود, به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادمانی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم.

بشود خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم, هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند.

بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند.

بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: "به کوروش شاه, پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پیرش کمبوجیه, جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار."

من برای همه مردم, جامعه ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.




برچسب ها : گزيده اي از مشهورترين بخش منشور كوروش,

موضوع :
چهره هاي ماندگار ايران , کوروش کبیر , كوروش بزرگ ,  , 

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته وجز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت: البته!  

- از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز رابررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.




برچسب ها : روزي كه كورش گريست,

موضوع :
کوروش کبیر , كوروش بزرگ ,  , 

 گویا قصه‌پردازی‌ها و خیال‌بافی‌های تاریخی را پایانی نیست و ترکیبِ عده‌ای از ایران‌دوستانِ ذوق‌زده با برخی تحریف‌گران تاریخ و بعضی مسئولانی که در جایگاهی مناسب با حد و اندازه خود نیستند؛ معجونی را فراهم کرده است که تاکنون در طبله هیچ عطاری یافت نشده بود.

اینروزها چسبیدن به کورش و سوء‌استفاده از نام و جایگاه تاریخی- اسطوره‌ای او رواج چشمگیری یافته و تبدیل به یک «شاه‌کلید» برای مقاصد گوناگون شده است.

هنوز زمان زیادی از قصه‌های سرگرم‌کننده‌ و گمراه‌کننده‌ای همچون





موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

در سال 586 ق م بخت النصر پادشاه اشوري بابل اورشليم ( اورخالم ) را گرفت ومعبد حضرت سليمان را ويران کرد کشتار بسيار کرد و مظالم بر قوم يهود روا داشت پس از ان هزاران هزار نفر از قوم يهود را اسير کرده واز وطنشان به بابل کوچ داد . انها سالها در بابل در عين اسارت براي حفظ مذهب و معتقدات خود کوشيداند کمال مطلوب




برچسب ها : ظهور كوروش از منظرگاه يهود,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 


هفتم ابان

روز جهاني كوروش مبارك

به مناسبت روز جهانی کورش( هفتم آبان روز جهاني کورش )گوشه ای از سخنان این مرد بزرگ و تاریخ ساز وطنم را مرور می کنم.




برچسب ها : سخنان كوروش كبير به ايرانيان اصيل,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 




برچسب ها : كتيبه كوروش,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پر بار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده، از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را بیان کنم؟؟؟

خداوند گفت: بگو ای بزرگوار بنده ی من...



موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

هرگز نخواب کوروش

دارا جهان ندارد،

سارا زبان ندارد

بابا ستاره ای در  

هفت آسمان ندارد!

کارون ز چشمه خشکید،

البرز لب فرو بست

حتی دل دماوند،

آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند،

آسان رهید و بگریخت

رستم در این هیاهو،
گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند

گویی که آرش ما،

تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری،
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی،
فریادمان بلند است
اما چه سود،
اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس،
شیر ژیان ندارد
کوآن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش،

ای مهرآریایی

بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان ندارد.




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 


 روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته وجز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت: البته!

- از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز رابررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.

- چرا چنین چیزی را میخواهی؟ به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه. - خواهش میکنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود واگر نه، باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.

خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی، از پاسارگاد بیرون کشید. فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: «عجب!اینجا چقدر مرطوب است!» و فرشته تاسف خورد.

- میتوانی مرا بین مردم ببری؟ میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.

و فرشته چنین کرد. کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت. به جز عده ی اندکی، کسی به یاد او نبود.کوروش بسیار غمگین شد اما گفت: اشکالی ندارد. خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند. فرشته تاسف خورد.

در راه میشنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند: عبدالله! قاسم! …

- هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!

فرشته گفت: این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.

- اعراب؟!

- بله. تو آنها را نمیشناسی. آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناورایران حکومت میکردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.

کوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟!پس پادشاهان چه میکردند؟!

فرشته بسیار تاسف خورد.

سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود. بعد از مدتی کوروش گفت: تو می دانیکه من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم. مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟

- در ظاهر بله!

کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟

- اسلام

- چگونه آیینی است؟

- نیک است

و کوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید …

- نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین کرد.

- همین؟!

کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.

- پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟!

و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.

- خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم راتسکین دهد.

فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. پس ازچند دقیقه مرد از کوروش پرسید: راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:

ایران!

لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!

عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست…

- مرا به آرامگاهم باز گردان.

فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن …

کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.

 

کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است

آرامـــگـهـت غـــرقــه بـه زیـــر آب اسـت


ایـنبار نـه بیــگانه که دشـمن ز خـود است

صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است





موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

زندگینامه کوروش کبیر

زندگینامه کوروش کبیر

 


کوروش دوم ، معروف به کوروش بزرگ یا کورش کبیر (۵۵۹-۵۲۸

 

 پیش از میلاد) شاه ایران، به‌خاطر بخشندگی‌، بزرگ منشی، بنیان

 

 گذاشتن حقوق بشر، پایه گذاری نخستین امپراتوری چند قومیتی و

 

 بزرگ جهان، آزاد کردن برده ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب

 

 مختلف ، گسترش تمدن و... شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه

 

 ایران و بنیان‌گذار دوره‌ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش

 

 یعنی: خورشیدوار. کُور یعنی: خورشید. وُش یعنی: مانند.

 

 ایرانیان کوروش را پدر، و یونانیان، که وی ممالک ایشان را تسخیر

 

 کرده بود، ‌او را سرور و قانونگذار می نامیدند. یهودیان این

 

 پادشاه را به منزله ممسوح پروردگار محسوب می داشتند، ‌ضمن

 

 آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می دانستند. درباره شخصیت

 

 ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از


..........................




برچسب ها : كوروش,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش مقدس اینگونه دعا کردن:

***خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین
بزرگ،سرزمینم ومردمم راازدروغ و دروغگویی به دور بدار***

بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعانمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟

***کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خوشکسالی انبارهای اذوقه وغلات می سازیم***

دیگری اینگونه سوال نمود: برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

***ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم***

گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟

***پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم***

و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند...


تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

***وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :
من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم...که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است***

گفتار نیک...پندار نیک...کردار نیک

پاینده ایران سرزمین کهن مهر و تمدن   




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

 منشور آزادي نوع بشر کوروش بزرگ بي ترديد جزء بزرگترين افتخارات آرياييها و سرزمين ايران مي باشد چرا که روحيه خداجويي؛آزادگي و عدالت خواهي ايرانيان را در بيش از ۲۵۰۰سال پيش از زبان سردار بزرگ خويش به جهانيان اعلام مي نمايد .آن هم در زماني که جنگ و خون ريزي وظلم واستثمار يکديگردر ميان اقوام وحشي و متمدن آنروز امري رايج و عادي بشمار مي آمد و تمدن بشري هنوز مراحل تکامل خود را کامل طي نکرده بود و در اواخر عصر آهن بسر مي برد و بيان گفتارهايي که بي ترديد هنوز درهمين سرزمين ايران تازه و نو بشمار مي آيد و راه گشاي بسياري از مشکلات امروز ايران مي باشد در۲۵قرن پيش جاي شگفتي و تفکر بسيار دارد آيا مي توان گفت نياکان ما از ديد فرهنگ وتمدن در آن زمان به جايگاهي رسيدن که امروز ما حسرت آنرا مي خوريم و راه درازي را براي رسيدن به آن در پيش رو داريم؟احترام به عقايد ديگران ؛آزادي اديان و حق انتخاب حکومت رادر جامعه امروز ايران مي توان پيدا کرد؟ دادگاه هاي امروزمان که با رشوه و بي لياقتي حکم بي دادگاه را پيدا کرده و کجاست کوروشي که داد مظلوم را از ظالم بگيرد.در۲۵۰۰سال پيش از زبان کوروش برده داري در شرايطي از ميان جوامع ايراني بر مي افتد که حتي ۱۰۰۰سال بعد از آن در کتاب آخرين و کاملترين دين الهي شاهد قوانين متعددي راجع به آن هستيم!!!(من براي دين اسلام احترام بسياري قائل هستم ولي هرگز اين موضوع برايم روشن نشد) . دنياي استعمارگر امروز که با استثمار نوين خود ملل جهان سوم را به بي گاري مي گيرد اگرکوروشي مقتدر را در برابر خود مي ديد ديگر شاهد فقر و گرسنگي در جهان بوديم. ابرقدرت امروز جهان مانند لات بي سرو پا و قمه کشي مي ماند که هر کسي را که بخواهد در هر کجاي دنيا مورد زور و ستم قرار مي دهد و انتقام بي لياقتي خود را ازخون ديگر ملل مي گيرد .و هر کسي که با او نباشد و حتي در برابر خواسته هايش سکوت کند دشمن خود مي شمارد غافل از اينکه هر قدرتي را پاياني است .منشور آزادي کوروش نشان کاملي است از شايستگي و لياقت نژاد ايراني.فراموش نکنيم ايران سزاوار آنست که سرفراز بماند.




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد.
زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.
چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود.
از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر مي‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكي كنيد
فرزندان من،دوستان من.من اكنون به پايان زندگي نزديك گشته‌ام
من آن را با نشانه‌هاي آشكار دريافته‌ام
وقتي درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در كردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكي ، جواني و پيري بخت‌يار بوده‌ام،
هميشه نيروي من افزون گشته است آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمي‌كنم كه از هنگام جواني ناتوان‌ترم
من دوستان را به خاطر نيكويي‌هاي خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خويش ديده‌ام.
زادگاه من بخش كوچكي از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز مي‌گذارم.
اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ،خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم.
حتي در پيروزي هاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم.
در اين هنگام كه به سراي ديگر مي‌گذرم، شما و ميهنم را خوشبخت مي‌بينم.
و از اين رو مي‌خواهم كه آيندگان مرا مردي خوشبخت بدانند.
مرگ چيزي است شبيه به خواب.
در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد مي گردد به آتيه تسلط پيدا مي كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود
پس اگر چنين بود كه من انديشيدم، به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود، آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست
و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشاني و نابساماني روي ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست مي‌دارم ولي فرزند بزرگترم كه
آزموده‌ تر است كشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از كودكي چنان پرورده‌ام كه پيران را آزرم داريد
و كوشش كنيد تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصاي زرين پادشاهي، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.
دوستان يك رنگ براي پادشاه عصاي مطمئن‌تري هستند.
همواره حامي كيش يزدان پرستي باش،اما هيچ قومي را مجبور نكن
كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه
هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند.
هر كس بايد براي خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري به دست نتوان آورد.از كژي و ناروايي بترسيد
اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ،
ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ،
ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد
من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم.
نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نياكان درگذشته‌ي ما، اي فرزندان اگر مي خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بي‌جان مرا هنگامي كه ديگر در اين گيتي نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد.
چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين‌همه چيزهاي نغز و زيبا مي‌پرورد آميخته گردد .من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمت مي‌بخشد آميخته گردم.
هم‌اكنون درمي يابم كه جان از پيكرم مي‌گسلد.
اگر از ميان شما كسي مي‌خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود
و هنگامي كه روي خود را پوشاندم،از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند، حتي شما فرزندانم
از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر مي‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكي كنيد




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ