زرتشت و پیروانش می خواستند روش کشاورزی و شهرنشینی را جایگزین شیوه دیرینه یعنی طریق بیابانگردی و شکار نمایند . کشاورزی لازمه اش،استقرار در مکانی معین بود که تمدن و فرهنگ را به وجود می آورد.
زرتشت،در مورد خیر و شر مردم شیوه بی طرفی پیشه نکرد و با تمام قوا در اشاعه راستی و آیین نیک،پیکارگر بود.از مزدا می طلبد تا در پرتو آن،بر دشمنان و دروغ پرستان پیروز شود.وی از گروه مخالفان،با عناوینی چون:راهزنان،دروغپرستان و دیو یسنان یاد می کند و آرزویش آن است که هر چه زودتر بر آنها پیروز شود.
از دیگر اهداف زرتشت،مبارزه با قربانی کردن چارپایان سودمند در مراسم های مذهبی دیو پرستان بود.زیرا میدانست که اساس کشاورزی آن روز را شخم زمین و گاو،که عامل آن است،تشکیل می دهد.زرتشت فقر مردمان و اثرات گرسنگی و قحطی را بر زندگانی کشاورزانی که همه امیدشان به برکت زمین بود را میدید و از نیروی حیوانات سودمند در زندگی کاری کشاورزان آگاه بود اما مردمانش جهل مذهبی داشتند و در عین فقر ، حیواناتشان را که منبع درآمدشان بود را با دستان خود به دست کاویها و کرپنها میدادند تا در راه ایزدان قربانی شوند.زرتشت دانست که ریشه اصلی تمام این گمراهی ها در چندگانه پرستی است که میراث نیاکانشان بود.پس تمام نیروی خویش را مصرف کرد تا وحدانیت مزدا را به اثبات برساند. زرتشت از الفاظ کرپن ها و کاوی ها به عنوان دو دسته از روحانیون و مبلغان دیویسنان نام می برد که خواهان قربانی چارپایان هستند.در واقع کاوی ها و کرپانها با تسلط خود بر مردم می کوشیدند تا آنها را در آیین قدیمی نگه دارند،تا مبادا آیین راستی پذیرند.پیامبر از آنان به تلخی یاد کرده و میگوید:"نفرین تو باد ای مزدا به کسانی که با آموزش های خود مردم را از کردار نیک، منحرف می سازند." (یسنا-هات32-بند12) و در جایی گوید:"کرپن ها نمی خواهند در برابر قانون زراعت،سر اطاعت فرود آورند.برای آزاری که از آنان به چارپایان می رسد،تو داوری خود را در حقشان آشکار ساز." (یسنا-هات51-بند10)
زرتشت نه تنها با قربانی کردن،بلکه با بیشتر شعائر دیو یسنان ،مخالفت نمود.او مستی های مذهبی را تحریم کرده گوید:"کی ای مزدا اشراف به رسالت پی خواهند برد؟کی این شراب کثیف و سکر آور را برخواهی انداخت؟از آن چیزی که کرپنهای زشت کردار و کاوی های بد رفتار از روی سودجویی،مردم را می فریبند. "
شخصیت فکری زرتشت
سخن از شخصیت زرتشت اندکی دشوار است.آنجا که پیامبرآریایی گوید:"ای مزدا.خواهشم از شما این است که درماندگان و بیچارگان را دست گیرید."(یسنا-هات34-بند5)در واقع اوج آرزویش را بیان می کند.او هم یک مصلح بود.تقاضایش از درگاه مزدا هدایت مردمان است.نه درخواست تنعمات بهشتی میکند و نه می خواهد از آتش دوزخ،رهایی یابد. نه وعده نماز و قربانی و مراسم و شعایر آنها را به مزدا میدهد و نه درخواست حکومت و مال میکند،بلکه تمنای او آن است که راه راستی نیک گرایی و پاک منشی را هر چه روشن تر،به او بنمایاند.او،دین خود را در گرو بهبود و اصلاح ساختار اخلاقی مردم می دانست.زمانی فرا میرسد و او خودش را معرفی میکند.
وهومن یا صفت پاک منشی اهورا مزدا،از او می پرسد که تو کیستی؟
پس من(زرتشت)به او گفتم :نخست منم زرتشت. و تا به اندازه ای که نیرو دارم،دشمن دروغپرست و یک پشتیبان نیرومند از برای دوستداران راستی خواهم بود.
زرتشت در هیچ کجا خود را موجودی ماورایی و غیر طبیعی معرفی نمی کند و همان شعار"انا بشر مثلکم" را سر می دهد.
آنجایی که در اوج نا امیدی است، تقاضایش از مزدا تنها هدایت مردمان است: " کی ای مزدا سپیده دم به در آید و نوع بشر به سوی راستی روی کند؟ "
او بنیانگذار یک انقلاب کشاورزی در عصر خود بود.با ترویج شهرنشینی و منع قربانی حیوانات مفید در کشاورزی،تقریبا توانست به این مهم دست یابد.
اصل خرد گرایی و اندیشه سالاری که درآن عصر و درآن قوم مطرح شد،موجب شگفتی است.آنجا که میگوید:"نیک بشنوید با گوشهایتان.به آن دو بنیاد راستینی که برای شما می گویم.با خردمندی بسنجید برای خود و با دقت برگزینید یکی از دو راه نیک و بد راکه کدامیک به نیک فرجامی می انجامد.پیش ازآنکه وقت بگذرد و در پایان،دچار افسوس شوید." (یسنا-هات30-بند12)
اصل خرد گرایی،آنچنان در گفتار زرتشت،مشهود است که حتی بزرگان تاریخ ساز اروپا چون فردریش ویلهلم نیچه را بر آن داشت تا در کتابی تحت عنوان "چنین گفت زرتشت" خود را مرید فکری پاک پیامبر آریایی معرفی کند.
انقلاب دینی زرتشت
در حقیقت،زرتشت،در میان قوم طبیعت پرست خود،نمی توانست به یکباره،همه چیز را رد کرده و فقط به تبیین مزدا بپردازد. باآنکه تمام تلاشش را در این راه صرف کرد.اگر تنها از مزدا میگفت و دیگر ایزدان را به کلی نابود می ساخت،هیچگاه دینش با پذیرش مردم روبرو نمی شد وامروزه ،حتی نامی هم از زرتشت نمی دانستیم.وی ناچار،برای اینکه مسائل بنیادی و اساسی آیین جدیدش را گروه مردمان پذیرا شوند مجبور بود تا با پذیرش پاره ای از اعتقادات بی خطرتر آیین پیشین،به اصلاح آنها و کل آیین پیشین پرداخته و پیروان آن را،به سوی کردار و گفتار و پندار نیک ،هدایت کند.
در جامعه بسته آن زمان که سالیان بسیار درازی را با چند خدایی سپری کرده بودند و دستگاه دینی چند خدایی گرایان نیز تشکیلات مذهبی سود رسان برای کاهنان را بوجود آورده بودند نفی تمام پشتوانه تاریخیشان، بسیار بسیار دشوار بود. آن هم برای قومی که خود را آریایی و پاک و نجیب می دانست.
البته زرتشت،هیچگاه در گاتای اوستا،که کلام خود اوست،از خدایان،نامی نمی برد ولی در آینده ای نه چندان دور از زمان پیامبر،میترا،ناهید، آذر، بهرام، رام، باد ،گوش ،ماه، اشتاد ،ارت، هوم و...... با عنوان ایزدان،در دین نو وارد شدند.اما نه با آن هیبت روزگاران پیشین.
آنها تکیده شده بودند.بسیار تنزل یافته تر از مقامهای سابقشان بودند.آنها از مقام خداوندی و آفریدگاری،به مقام فرشتگی مزدا،و مخلوق او و تحت امر او تنزل یافتند.مثلا تیشتر خدای باران تبدیل شد به فرشته ای که از جانب مزدا، موکل است بر باران و مزداست که او هم هست.
اگر امروزه،قصد مقایسه آیین ابتدایی زرتشت را با آیینهایی که می شناسیم،داریم،باید در نظر بگیریم که واژگانها و کلماتی که در آیین های متفاوت کاربرد دارند،گاهی می توانند بسیار با یکدیگر،در تضاد باشند.درآیینی،پرستش مفهوم عبودیت و اطاعت کردن برای پروردگار را می دهد ولی در آیین مزدا،مفهوم بزرگداشت و گرامی داشت را میرساند.
پس نباید بر پیامبر آریایی ایراد بگیریم.چرا که همین دگرگونیهای به ظاهر اندکی را هم که در قوم آریایی به وجود آورد،هر کدامشان،تاثیر ژرفشان را بر آن تمدن،باقی گذاشت که انکار آنها،از مصادیق عناد یا عدم آگاهی است.
نظرات شما عزیزان: